جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند


چگونه با خرد و صبر آشنا باشند

هلاکت من بیچاره از کسانی پرس


که چندگه ز عزیزان خود جدا باشند

ز بنده پرسی کاخر کجا همی باشی؟


ز خان و مان بدرافتادگان کجا باشند؟

به شهر چون تو حریفی بلای توبه خلق


عجب ز زاهد و صوفی که پارسا باشند

شراب صاف و سلامت ز بهر بیخبری ست


ولیک با خبران تشنه بلا باشند

دلا، ز کرده خود سوختی، نمی گفتی


که خوبرویان البته بیوفا باشند

بلای عشق بکش، خسروا، چو آن مرغان


که بند چنگل شاهین پادشا باشند